هدایتالله بهبودی
آغازگر این شماره از فصلنامه مطالعات تاریخی نشستی است که با حضور تنی چند از کارشناسان ایرانی موضوع هولوکاست برگزار شدهاست. این رخداد فارغ از بود و نبودش در تاریخ معاصر جهان در ایران مطرح شد و به طبع آن در جهان عرب با واکنشهایی روبرو شد که دامنه آن تا امروز کشیده شدهاست. خواننده ایرانی برای ورود به این بحث چه بسا نیازمند مقدمهای است که سعی شده در این نشست بدانها پرداخته شود.
آن چه میخوانید گفتگوی فصلنامه مطالعات تاریخی با هدایت الله بهبودی در باره تاریخ نظری انقلاب اسلامی است. دراین مصاحبه اوتلاش کرده است به عنوان یک پژوهشگرکه خود نقش موثری در تدوین تاریخ انقلاب اسلامی داشته به چند پرسش اساسی در باره تاریخ نگاری شفاهی پاسخ دهد. هدایت الله بهبودی در سال 1339 در تبریز زاده شد و در تهران بالید. او دانش آموخته رشته تاریخ از دانشگاه تهران است. پژوهشهای تاریخی را از همان دوره با نگارش کتابهای ادبیات در جنگهای ایران و روس و ادبیات نوین ایران پیش از نهضت مشروطه آغاز کرد و بعدها دامنه آن را به دهه چهل و پنجاه شمسی کشاند. کتاب بیست و پنج جلدی انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک حاصل تلاش یازده ساله او در دهه های هفتاد و هشتاد است. بهبودی از سال 1372 سرپرستی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در حوزه هنری را به عهده گرفت و در سازماندهی تولیدکتابهایی در قالب دایره المعارف، روزشمار و خاطرات انقلاب اسلامی شرکت جست. ازجمله کتابهای او روزشمار تاریخ معاصر ایران درسالهای 1304-1301 درچهارجلد است.
کم نیستند نواحی گمنامی که به واسطه رخدادهای تاریخی، نامشان بر سر زبانها افتاده، شهرت جهانی یافتهاند: فین کن اشتاین (محلی در لهستان)، چالدران (روستایی در ایران)، گوادلوپ (جزیره کوچکی در شرق دریای کارائیب) و...
نام گوادلوپ (Guadeloupe) در دگرگونیهای سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار شنیده یا خوانده میشود. بیشتر منابعی که به رویدادهای سال 1357 ایران پرداختهاند، به نشست پنجم ژانویه 1979/15 دی 1357 در این جزیره اشاره کردهاند. در آن روز جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر انگلستان، والری ژیسکاردستن رئیسجمهور فرانسه و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی، سران چهار کشور متحد بلوک غرب، در گردهم آیی غیررسمی، درباره موضوعات سیاسی ـ اقتصادی جهان گفت و گو کردند. از آن جمله بود؛ ایران، انقلاب اسلامی و موقعیت محمدرضا پهلوی.
آنچه پس از پیروزی انقلاب اسـلامی از یـادداشتهای دکـتر سید حسین فاطمی در دوره اختفای خود پس از کودتای 28 مرداد 1332 منتشر شد، نخستین بار در کتاب جنبش ملی شـدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 بود. (1) نویسنده در توضیح به دست آوردن یادداشتها آورده است کـه «پس از انقلاب 1357 از میان اوراق و نوشتههای ضـبط شـده، فقط این قسمت از یادداشتهای وی به وسیله دوستدارانش در اختیار خانواده دکتر فاطیم گذارده شد. » (2) زمانی بعد، همین یادداشتها در کتاب خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی منتشر شد. (3) تفاوت این یادداشتها با قبلی، فـقط در پاورقیهایی است که کوشنده کتاب بدان افزوده، اما توضیحی در چگونگی به دست آوردن آن نداده است. پس از کشف مخفیگاه دکتر فاطمی و دستگیری او، گروهی از افسران فرمانداری نظامی آنچه از محل اقامت او به دست آمده بود، بـخشی از کـتابها و مجلات داخلی و خارجی، اعلامیهها و برخی اوراق دیگر را قابلملاحظه ندانستند، اما 9 مورد از این مدارک را «اوراق قابل استفاده» دانستند و بدین شرح از آنها یاد کردند: «1-نامههایی خطاب به عیالش پریوش؛ 2- یادداشتهای مربوط به اوضـاع سـیاسی کشور؛ 3-نامههای عیالش که در پاسخ نامههای او نوشته است؛ 4-دو پاکت کوچک به خط یک نفر؛ 5-یادداشت جریان وقایع 28 مرداد (ناتمام) ؛ 6-سه برگ اعلامیه و سر مقاله فوق العاده باختر امروز و پیـشنویس بـه روزنامه کیهان؛ 7-کارت احمد توانگر؛ 8- (2) نامه به امضاء مستعار سید علی توکلی (قابلتوجه است) ؛ 9- (2) یک طغری چک سفارت امریکا در ایران به نام حسین فاطمی به مبالغ سیصد دلار در تاریخ 26 مـه 1952. » آنـچه از ایـن موارد در دو کتاب یاد شده بـه چـاپ رسـیده همانا پنجمین مورد از اوراق به دست آمده است؛ یعنی یادداشت نیمه تمام جریان وقایع 28 مرداد. در زمستان 1382 فصلنامه مطالعات تاریخی در نخستین شماره خـود تـحت عـنوان «یادداشتهای منتشر نشده دکتر سید حسین فاطمی» کـه نـگارش آن را در زمان اختفا آغاز کرده، اما به دلیل دستگیری ناتمام باقیمانده بود، انتشار داد (4) ، که دومین مورد از اوراق کشف شده در گـزارش افـسران فـرمانداری نظامی است. آن یادداشتها همه نوشتههای دکتر فاطمی در دوره گریز از مـأموران حکومتی نبود. وی در این دوره نامههایی را نیز برای همسرش مینوشت. این نامهها برای فرستاده شدن به همسر (پریوش سطوتی) نـگاشته نـمیشد، بـلکه نوعی واگویه مکتوب با خود بود که برای نگارش آنها قـالب نـامه را انتخاب کرده بود. به این نامهها در نخستین مورد از گزارش افسران حکومت نظامی اشاره شده است. دکـتر فـاطمی عـنوان این نامهها را «یادبود غم انگیزی از روزهای دربهدری» گذاشته بود و در ابتدا، علت نـگارش آنـها ار چـنین توضیح داده بود: «این یادداشتها را به همسر باوفایم که در روزهای دربهدری من-بعد از کـودتای 28 مـرداد 1332-اشـکهای فراوانی بر بالین فرزند یازده ماههام ریخته است، تقدیم میکنم. این نامهها را هر روز عـصر کـه آفتاب میرفت غروب کند و نشانه آن بود که یک روز دیگر از عمر مرا دور روزگـار در کـام خـود فرو برده و غصه تازهای بر غم زن بینوای من افزوده است، در کنج تنهایی دور از جنجال مـحیط خـارج نوشتهام تا اندکی از رنج تنهایی و تشویش دلم کاسته شود. این اوراق یادگار و یادبود یـک دوره وحـشت، یـک عصر تسلط اجنبی و یک عهد بدبختی وطن من است که هیچ وقت تا این حـد نـاتوان و لگد خورده و منکوبش ندیده بود. شهریور 1332. »
دوران اختفای دکتر فاطمی 207 روز بود؛ از روز کـودتا تـا 22 اسـفند 1332، تا اینکه در آخرین مخفیگاهش در خانهای واقع در شمیران دستگیر شد. بازخوانی نامهها نشان میدهد که دکـتر فـاطمی هـفت مخفیگاه عوض کرده است. (5) در نامه 25 شهریور مینویسد که بالاخره از زیر زمین خـارج شـده و در یک اتاق کوچک جای گرفته است. در ششم مهر مخفیگاه خود را پس از 38 روز عوض میکند. در نامه شانزدهم مـهر یـادآور میشود که ظرف دو روز سه خانه عوض کرده است. یک روز بعد (هفدهم مـهر) از پنـجمین پناهگاه خود خبر میدهد. روز چهارشنبه 29 مهر وارد شـشمین مـخفیگاه مـیشود. چهاردهم آبان به آخرین مخفیگاه نقل مـکان مـیکند و تا زمان دستگیری در آنجا به سر میبرد. این همان خانه دکتر محمود مـحسنی در تـجریش، کوچه فرمانفرما معروف به کـوچه تـکیه پایین بـود. این مقاله به معرفی چند نامه و یادداشت از سید حسین فاطمی می پردازد.
آنچه در پی مـیآید گـزارش یاست از چهار دیدار تیمسار ناصر مقدم، رئیس ساواک، با مقامات سازمان. C. I. A در این گزارشها سه مـقام ملاقاتشونده چنین معرفی شدهاند: لفتمن، روابط سرویس امریکا-ژنرال یوجینتای و دکتر بویی مـعاون سرویس امریکا. دو دیدار اول در زمـان دولت جـعفر شریف امامی است؛ یکی در اوایل کار این دولت (12/6/1357) و دیگری در اواخر آن (9/8/1357) . دولت شریف امامی در پنجم شهریور 1357 روی کار آمد و در چهاردهم آذر همان سال سقوط کرد. دیدارهای دوم و سوم (در دیدار سوم سفیر امریکا هم حضور دارد) در دوره دولت نظامی ارتـشبد غلامرضا ازهاری صورت میگیرد. آنچه در بررسی گزارش این دیدارها نمود مییابد، سرگردانی و ناتوانی در تحلیل رویدادهای ایران است؛ هم از ناحیه مقامات امنیتی ایران و هم از طرف نمایندگان. C. I. A ساختار نظری دستگاه امنیتی محمد رضـا پهـلوی بر اساس«خطر کمونیسم» سازمان یافته بود و هیچ رخداد اجتماعی علیه حکومت متصور نبود مگر آنکه دست همسایه شمالی (اتحاد جماهیر شوروی -مبدأ و منشأ کمونیسم) در آن دخیل بوده باشد. پیگیری تـحلیلهای ارائه شـده از سوی دولتمردان شاه در فاصله آبان 1356-پس از رحلت آیت اللّه سید مصطفی خمینی-تا روی کار آمدن دولت جدید (سقوط دولت جمشید آموزگار و تشکیل دولت جعفر شریف امامی) در ابتدای شهریور 1357، نشاندهنده همین موضوع است. امـا در ایـن زمان شاه به باور تازهای میرسد؛ و آن اینکه فعالیتهایی که علیه حکومت او صورت میگیرد خارج از توان ک. گ. ب (سازمان جاسوسی شوروی) است و باید دست سازمانهای امنیتی انگلستان و امریکا در کار باشد!ویلیام سـولیوان، سـفیر امـریکا، در تهران پس از شنیدن چنین عقیدهای از طـرف شـاه، مـبهوت میشود و در خاطرات خود از آن با تعبیر «اتهامات خودساخته» یاد میکند. با وجود این، سپهبلد مقدم در دیدارهای خود با مقامات C. I. A با تأکید و اصـرار، در صـدد القـای دخالت کمونیستها در رویدادهای ایران است و برای مجاب کـردن مـقامات امنیتی امریکا، از ارائهء اطلاعات نادرست ابا نمیکند و حتی غیر مستقیم برای از بین بردن امام خمینی از مأموران C. I. A یاری میخواهد. اسـتیصال و وامـاندگی عـالیترین مقام امنیتی ایران از خلال این گزارشها نمایان است. او مدام نـهضت اسلامی ایران را نتیجه هماهنگی کمونیستها و مذهبیها معرفی میکند و به رابط سازمان سیا تأکید میکند که دست خارجیان در کـار اسـت!او ایـران را در آستانه تجزیه شدن نشان میدهد و با طرح مسائلی چون سوء قـصد بـه اتباع امریکایی، قطع صدور نفت و آغاز مبارزه مسلحانه، خواهان کشاندن طرف امریکایی به داره وحشتی است کـه او و هـمکارانش خـود را در آن میبینند. ناصر مقدم در این کار موفق نیست. روشن است که امـریکاییها اظـهارات او را بـر اساس داشتهها و اطلاعات خودشان تجزیه و تحلیل میکنند. هرچند بعدها عملکرد C. I. A نسبت به این دورهـء زمـانی حـساس، مورد نقد قرار گرفت و از نظر دولتمردان امریکایی نمره قبولی به دست نیاورد، اما اطـلاعات ایـن سازمان از منطقه خاورمیانه به اندازهای بود که ابعاد تبلیغاتی اظهارات ناصر مقدم را از جـنبههای واقـعی آن تـشخیص دهد. در این گفتوگوها مقدم چندین بار-به طور غیر مستقیم-از مقامات C. I. A میخواهد که اگـر بـتوانند«خمینی را خاموش کنند2، جبهه ملی میتواند اداره امور کشور را به دست گیرد، چـون در آذرمـاه 1357 ایـن نظریه هم برای امریکاییها و هم برای حکومت ایران جا افتاده بود که تنها راه حفظ سـلطنت و قـانون اساسی، بهرهبرداری از نیروهای جبهه ملی است. گفتنی است که ساختار نظری سـاواک (مـحور قـرار دادن کمونیسم در علت پیدایش رویدادهای سیاسی-اجتماعی) با اوجگری مبارزات مردمی، کارکرد خود را از دست داد و تـوهمهای سـیاسی جـای آن را گرفت. این سازمان امنیتی در آذرماه سال 1357 به مرتبهای نزول کرد که دولتـمردان شـاه از آن به عنوان یک خبرگزاری یاد میکردند؛ چرا که تحلیلهای ارائه شده از طرف آن به واقعیت نپیوسته بود و مـأموران سـاواک صرفا گزارشگر وقایع اتفاقیه بودند. ضمن مرور متن این چهار دیدار-کـه بـا طبقهبندی سری به چند مدیرکل ساواک فـرستاده شـده بـود-توضیحاتی را در پانوشت آن یادآور میشویم. این توضیحات، گـویاسازی بـرخی از اشخاص و جریانها و ارقام است و شامل همه موارد ابراز شده از طرف رئیس ساواک نـمیشود.
مـحمد قلی مجد1از ایرانیان پژوهشگر مقیم آمریکا،اخیرا کتابی با عنوان«غارت بزرگ آمریکایی آثار بـاستانی ایران در سالهای 1925-1941»2منتشر کرده است.این کتاب، تحقیقی است تکاندهنده درباره غارت مـیراث فرهنگی ایران در دوره رضا شـاه کـه اطلاعات آن بر پایه اسناد علنی شده بایگانی وزارت امور خارجه آمریکا استوار است. نقش آرتور اپهام پوپ (Arthur Upham Pope) و محمد علی فروغی(ذکأالملک)و پسرش مهندس محسن فروغی در این چپاول بسیار جالب است.مکاتبات پوپ و والاس مـورای (Wallace Murray) دیپلمات متنفذ آمریکایی در تهران که بعدها سفیر الایات متحده در ایران شد،نشان میدهد که میان پوپ و فروغی پدر و پسر رابطه مالی گستردهای برقرار داده و «فروغیها»به عنوان کارگزار پوپ در زمینه سرقت و انتقال اشیای عتیقه از ایـران عـمل میکردند. این اشیای به سرقت رفته،از طریق پوشش دیپلماتیک سفارت آمریکا به خارج منتقل میشد. هرچند درباره فروغیها-بهویژه فروغی پدر-مطالبی در ایران منتشر شده و تلاش آنان در استحکام پایههای سیاسی و فـرهنگی نـظام شاهنشاهی در دوره پهلوی آشکار گشته،اما پوپ در ایران به عنوان چهرهای فرهنگی شناخته شده است؛چهرهای که بیش از هرایرانی دیگر به هنر ایران خدمت کرده است!او نخست در سال 1304 ش،همزمان با تـحولات عـمیق سیاسی (سقوط سلسه قاجار و روی کار آمدن رضا شاه)،وارد ایران شد.
نگاهی به نظام مدیریتی حکومت پهلوی بر اساس فـعالیت کـمیته بـررسی مشاغل حساس غیر نظامی
هدایت الله بهبودی
در آخرین روز از سال 1354 ش محمد رضا پهلوی برای بررسی موقعیت مـدیران مشاغل رده بالا و نیز کسانی که قرار است به مشاغل حساس غیرنظامی منصوب شـوند، دستوری صادر کرد. بـه دنـبال آن، «کمیته بررسی انتصابات مشاغل حساس غیرنظامی»تشکیل شد. اعضای این کمیته شامل نمایندگان ساواک، سازمان امور اداری و استخدامی کشور، بازرسی شاهنشاهی و دفتر ویژه اطلاعات بودند. این عده در نشستهایی که تشکیل دادند، دسـتور العملی را تهیه کردند و به تمام وزارتخانهها به استثنای وزارت جنگ و همه سازمانهای وابسته به نخستوزیری، غیر از ساواک ابلاغ کردند.
شاه دستور داده بود کمیته یادشده نتیجه بررسیهای خود را به او بدهد و در نهایت اگر قـرار اسـت کسی در مقام خود ابقا شود یا انتصاب تازهای صورت گیرد، با نظر نهایی او همراه گردد.
سمتهایی که شامل این بررسی میشدند عبارت بودند از: -رؤسای سازمانهای مستقل -معاونان وزارتخانهها و سازمانهای مـستقل و مـقامات همطراز آنان -رؤسای سازمانهای وابسته به وزارتخانهها -معاونان رؤسای سازمانهای وابسته به وزارتخانهها –استانداران- فرمانداران کل -شهرداران مراکز استان و فرمانداریهای کل -سایر مقاماتی که بررسی آنها به عهده کـمیته واگـذار میگردد.
برای عملی شدن این دستور بنا شد در هروزارتخانه و سازمان مستقل، کمیتهای مرکب از وزیر یا رئیس سازمان مستقل و معاونان مربوط تشکیل شود و مسئولیت بررسی یا انتخاب مدیرانکل همان وزارتـخانه یـا سـازمان مستقل را به عهده گیرد. تـعداد اعـضای ایـن کمیته میبایست پنج نفر و به انتخاب وزیر یا رئیس سازمان مستقل باشد. بدینترتیب دو کمیته، یکی در نخستوزیری-که میتوان آن را کمیته عالی نـامید و اعـضای آن یـاد شدند-و دیگری کمیته اخیر که در وزارتخانهها یا سـازمانهای مـستقل تشکیل و مشغول به کار شدند. طبعا کمیتههای دوم زیر نظر کمیته اصلی کار میکردند.
اینکه چرا محمد رضا پهلوی تـصمیم بـه صـدور چنین دستوری گرفت، وجود مدیران فاسد و نالایق در سمتهای مهم دولتـی بود. احتمالا گزارشهای پرشماری از تخلفها و کجکاریهای مالی و اخلاقی به شاه رسیده بود که او را وادار به گرفتن این تصمیم کـرد. چـون در مـقدمه دستور العملی که از طرف رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی با طبقهبندی«خـیلی مـحرمانه»به نخستوزیر، امیر عباس هویدا ابلاغ شد، چنین آمده بود:
«گماردن افراد ناصالح و نالایق در رأس مشاغل حـساس غـیر نـظامی ضمن اینکه باعث تباهی و فساد سازمانهای دولتی و وابسته به دولت میشود، موجبات نـارضایی و سـلب اعـتماد مردم را نیز فراهم میآورد و با وجود چنین افرادی در رأس مشاغل مذکور، وصول به هدفهای انـقلاب شـاه و مـلت هیچگاه امکانپذیر نخواهد بود؛لذا بنا به پیشنهاد بازرسی شاهنشاهی و تصویب ذات مبارک همایونی مقرر گـردید هـمزمان با بررسی وضع مدیران موجود، وسیله کمیتهها. . . وضع کاندیداهای مشاغل حساس نیز تـوسط کـمیتهها و کـمیسیون های مذکور و پس از تأیید صلاحیت در مورد انتصاب آنان اقدام گردد. »
دستور شاه سه ماه بـعد در تـاریخ 30/3/1355 به وزیران و رؤسای سازمان های مستقل ابلاغ گردید.
این مدت احتمالا برای تهیه روشـ بـررسی انـتصابات و آییننامهای در اینباره صرف شد. اما خیلی زود روشن شد که در اجرا ابهاماتی برای مجریان دستور وجـود دارد؛تـا اینکه حدود پنج ماه بعد در تاریخ 25/8/1355 توضیحات تکمیلی بر دستور اولیه اضـافه شـده از جـمله اینکه: منظور از سازمانهای مستقل، سازمانهای وابسته به نخستوزیری(به استثنای ساواک)هستند؛ شهرداران چون از طـریق انـتخابات بـرگزیده میشوند، خارج از این دایره قرار دارند؛ تعداد افرادی که صلاحیت آنان بـرای احـراز سمتهای یادشده تأیید میگردد باید سه نفر باشند آن هم به ترتیب ارجحیت«تا اینکه ذات مـبارک مـلوکانه انتصاب هریک از سه نفر مورد بحث را تأیید فرمودند انتصاب موردنظر عملی گـردد. »2تـوضیح دیگری که در این تکمله دیده میشود، ایـن بـود کـه شرکتها و بانکها و مؤسسات وابسته به وزارتخانهها نـیز شـامل حال این دستور العمل خواهند بود که به ترتیب اهمیت، بررسی صلاحیت مـدیران آنـها و کسانی که برای احراز سـمت تـازه معرفی مـیشوند، یـا در کـمیته مستقر در نخستوزیری صورت میگیرد یا در کـمیته مـتشکل در وزارتخانهها یا سازمانهای مستقل.
منصور روحانی قزوینی که 14 سال هدایت دو وزارتخانه آب و بـرق،کشاورزی و منابع طبیعی(1342-1356 ش)را به عهده داشت، در سال 1300 ش در بخش 5 تهران به دنیا آمد. پدرش عـلی محمد (د 1333 ش) نام داشت کـه بـه گفته روحانی ملاّک بود. اما شغل او را فروشنده ماهوت و خیاط هم گفتهاند. مادرش شکیبه راغبیان دختر حاج محمد راغب افندی نماینده ایران در عثمانی بود.
مـنصور روحانی تحصیلات دوره ابتدایی را در مدرسه انتصاریه تهران به سال 1313 ش به پایان برد. دوره اول و دوم متوسطه را در دبیرستان دار الفنون پشت سر گذاشت و در 1319 ش دیپلم علمی گرفت.وی برای ادامه تحصیل وارد دانشکده فنی دانـشگاه تـهران شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان درس خواند.از همان دوره دانشجویی مشغول کار شد.ابتدا به عنوان نقشهکش در بنگاه راهآهن دولتی ایران وابسته به وزارت راه استخدام شد(1321 ش). در شهریور 1322 به اداره امور سیلوها رفت و یک سـال بـه صـورت روزمزد کار کرد.در 1323 ش پس از فـارغ التـحصیل شدن از دانشکده فنی، دوره یک ساله خدمت زیر پرچم را با عنوان افسر وظیفه دوره هجدهم دانشکده افسری،پشت سر گذاشت.یک سال بـعد (1324 ش) بـرای کـار به آبادان رفت و در شرکت نفت ایران و انگلیس بـا سـمت تصدی ساختمان تصفیهخانه آب شهر آبادان مشغول شد؛اما بیشتر از 9 ماه آنجا نماند و به تهران بازگشت.روحانی در سال 1325 ش برگ درخـواست کـار را در شـهرداری تهران پر کرد و مدتی بعد در اداره لولهکشی تهران استخدام شد.سـیر ترقی او از همین زمان آغاز گشت.دو سال از کار او در این اداره گذشته بود که شورای فرهنگی بریتانیا در سال 1327 ش آمادگی خود را بـرای پرداخـت هـزینه سفر مطالعاتی منصور روحانی و عزیز اللّه کهکشان در یونیورسیتی کالج دانشگاه لندن اعـلام کـرد. رئیس این شورا در آن زمان وی.ئی.بلومفیل V.E.Blomfiele بود. محمد خلعتبری شهردار وقت تهران از شورای فرهنگی بریتانیا خواست تـا دو مـهندس دیـگر یعنی محمد ظهیری و تقی سرلک را هم برای این سفر مطالعاتی بپذیرد،امـا ظـاهرا فـقط روحانی و کهکشان در سال 1327 ش عازم انگلستان شدند و در شهریور 1328 به ایران بازگشتند.
سمت بعدی او در اداره لولهکشی تهران-که اینک سازمان نامیده مـیشد-مـعاونت دفـتر فنی بود.در سال 1330 ش روحانی ریاست دفتر فنی را به عهده گرفت. غلامعلی میکده مدیرکل سـازمان آبـ تهران در سال 1332 ش روحانی را به معاونت این سازمان برگزید و در غیاب خود،قائممقام سازمان نـامید.در هـمین سـال او با مشارکت چهار نفر از دوستانش شرکت ساختمانی سیویل را تأسیس کرد.تا پنج سال بعد در کـنار سـمتهای دولتی یکی از سهامداران این شرکت بود.خود میگوید با تصویب قانون مـنع مـداخله کـارکنان دولت در قراردادهای دولتی،سهام خود را که معادل بیست درصد بود به دو میلیون ریال به دیگر شـرکا فـروخت و تـرجیح داد در مناصب دولتی بماند. از این به ببعد تا پایان حکومت پهلوی در سازمانها و وزارتخانههای مختلف ازجمله برق و آب، کشاورزی و منابع طبیعی، سازمان برنامه به فعالیت پرداخت و به پشتیبانی شاه و دربار، در زد و بندهای اقتصادی و فساد مالی نیز مشارکت نمود. منصور روحانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه شد و مفسد فی الارضـ شناخته گردید و در سحرگاه 22 فروردین 1358 اعدام شد.
تهران، خیابان شهید دستگردی (ظفر)، نبش گوی آبادی، پلاک 75 تلفن 26705079 - 26705089
© کلیه ی حقوق مادی و معنوی متعلق به موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی می باشد.