کودتای 28 مرداد 1332 و در پی آن، سرکوب منتقدان و مخالفان، شاه را تبدیل به بازیگر اصلی صحنه سیاست و اقتصاد ایران کرد. پس از کودتا «پردهای آهنین بر حیات سیاسی ایران کشیده شد». این پرده تنها میتوانست واقعیت را پنهان کند ولی هرگز قادر به حذف آن نبود. در سالهای پس از کودتا آرامشی نسبی بر صحنه سیاسی ایران حاکم بود. شاه این آرامش را دلیل مشروعیت خود میدانست و تحلیلگران و کارشناسان امور ایران آن را آرامشی قبل از توفان میدانستند. شاه در دهه 40 نیز به سمت استبداد و سرکوب حرکت کرد. تأسیس ساواک در اواخر سال 1335 و تقویت و گسترش حوزه اختیار و عمل آن، ایجاد فضای وحشت و خفقان، سرکوب شدید مخالفان و دانشجویان، ساخت ارتشی مدرن و درآمدهای نفتی کلان هر روز او را بیشتر به سمت استبداد حرکت میداد. او در پایان دهه 1340ش، به درآمدهای هنگفت نفتی دست یافت. روشهای مسالمتآمیز برای ابراز مخالفت وجود نداشت و کوچکترین اعتراض دانشجویان با شدیدترین عکسالعمل رژیم مواجه میشد. در این فضا بود که گرایش به مبارزه مسلحانه تقویت شد. در مورد علل گرایش به مبارزه مسلحانه، به دو دسته از علل میتوان اشاره کرد:
1- علل داخلی: شاید اولین و مهمترین علت گرایش به مشی مسلحانه در میان جوانان و دانشجویان این بود که آنها به این نتیجه رسیده بودند که دیگر مخالفت و نقد در چارچوب قانون اساسی کارایی ندارد و راههای مسالمتآمیز در قالب ضوابط و قوانین، رنگ باخته است. «همین شکست راههای متعارف برای مخالفت با رژیم، راه را برای نظرات و روشهای غیرمتعارف باز کرد».2 سیاست مشت آهنین شاه در قیام 15 خرداد 1342، کشتار، دستگیریهای متعدد و شکنجههای وحشیانه مخالفان، موجب شد که گروههای مخالف بهصورت زیرزمینی درآیند. محمدرضا پهلوی پس از کودتای 28 مرداد تحمل اظهارنظر یا مخالفت گروههای دیگر را نداشت. در برخورد با چنین وقایعی بهجای توجه به لزوم برقراری آزادیهای سیاسی، ساواک مأمور برقراری اختناق و سرکوب در جامعه میشد. اقدامات امنیتی شدید، نتیجه معکوس بهبار آورد و گروههایی بهوجود آمدند که تاکتیکهای کاملاً متفاوتی در مبارزه داشتند. گروههای جدید بههیچوجه حاضر به آشتی با رژیم نبودند و تنها نابودی رژیم شاهنشاهی را دنبال میکردند. از سوی دیگر دانشجویان از احزاب و گروههای سیاسی مانند حزب توده، ملیگرایان و ... داخل کشور دلسرد شده بودند. ضعف، ناکارآمدی، وابستگی و فرصتطلبی کمونیستهای سنتی ایران موجب تمایل جوانان به سازمانهایی شد که روحیه انقلابیگری بالایی داشتند. شکست حزب توده موجب ارتقاء جنبشهای نوین کمونیستی متکی به مشی مسلحانه و شیوههای چریکی شد.
2- علل بینالمللی: پیروزی انقلاب مسلحانه در چین (1949م)، انقلاب کوبا (1959م)، انقلاب الجزایر (1961م) موفقیت چریکهای فلسطینی در نبرد با اسرائیل، شور و هیجانی در میان دانشجویان به وجود آورد. آنها پیروزی طرفدران مشی مسلحانه در جهان را دلیل بر درستی و حقانیت روش آنها میدانستند. بسیاری از دانشجویان که به مبارزه مسلحانه گرایش یافته بودند به خواندن آثاری از انقلابیون زمانه خود مانند مائو، چهگوارا تا کارلوس ماریگلا، از تجربه انقلابی ویتنام تا جزوههای آموزشی توپاماروهای اوروگوئه پرداخته و عمیقاً از آن الهام گرفته بودند. ذهنیت این دانشجویان بسیار دور از جامعه و مردم ایران بود. آنها با مطالعه تجارب کشورهای مختلف مانند چین کوبا و الگوبرداری از آنها درصدد اجرای آن در داخل کشور بودند؛ بدون اینکه به عدم تطابق شرایط کشورهای مانند کوبا و چین با ایران فکر کنند. گروه یکی از نخستین تلاشها برای سازماندهی مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه بود. اعضای گروه تصمیم به اعزام افرادی برای آموزش به پایگاههای سازمان الفتح در فلسطین گرفتند تا پس از بازگشت، مبارزه مسلحانه را در ایران سازمان دهند. اعضای این محفل دانشجویی، مشی مسلحانه بر پایه الگوی چینی را پذیرفته بودند.