پیروزی انقلابیهای فاقد امکانات مادی و پشتوانه خارجی در بهمن 1357 بر حکومتی که جزیره ثبات و نماد پیشرفت و ترقی در اذهان عمومی غرب بود، به همراه شعار بازگشت به ارزشهای دینی، از چنان جاذبهای برخوردار بود که بسیاری با انگیزه و اغراض مختلف به دنبال بررسی و شناخت آن برآمدند. سیاسیون درصدد شناخت انقلاب ایران برای مقابله با حرکتهای مشابه، دانشگاهیان در جستجوی ریشهها و شناخت و علل آن، روزنامهنگاران برای اقناع مخاطب عام و احیاناً کسب منافع مادی، و عدهای دیگر مانند کارگزاران حکومت سابق و خارجیهای مرتبط با آن به دنبال دفاع از عملکرد خود بودند. به این ترتیب انقلاب ایران برای طیفهای مختلفی در سراسر جهان، به موضوعی جذاب تبدیل شد و آثار متعددی با نگاههای متفاوت پیرامون آن در طی چند دهه منتشر گردید. انقلاب ایران مانند دیگر جنبشها و انقلابها، موافقین و مخالفینی داردکه با نگاه و تحلیل خاص خود به بررسی آن پرداختهاند. بررسی سیر تاریخنگاری پیرامون انقلاب و شکلگیری نخستین پژوهشهای مربوط به آن، به ما کمک میکند تا تحولات روششناسی، معرفتی و ماهیتی تاریخنگاری انقلاب اسلامی را بهتر درک کنیم. چنین بررسیهایی، در نهایت چشمانداز پژوهشهای آینده درباره انقلاباسلامی را روشنتر خواهد کرد. نوشتار پیشرو به بررسی رویکردها و اشکال تاریخنگاری در دهه شصت اختصاص دارد و به محتوی آثار و نقدهای پیرامون آنها نمیپردازد؛ لذا فرایند شکلگیری تاریخنگاری انقلاب اسلامی و نخستین تلاشها برای ورود به این عرصه موضوعِ اصلی و کانونی آن محسوب میشود. بررسی سیر تاریخ نویسی پیرامون انقلاب اسلامی در دهههای بعد محتاج مجالی دیگر است.