شیخخزعلخان متولد سال 1281 قمری، پسر شیخجابرخان رئیس طایفه بنی کعب بود. شیخخزعل از سال 1315 قمری حاکم خودمختار خرمشهر و جنوب خوزستان بود و پس از مدتی به حکومت اهواز نیز انتخاب شد. پدر شیخخزعل، در عصر پادشاهی ناصرالدینشاه سالها حکمران محمره خرمشهر بود و همواره نسبت به دولت مرکزی ایران ابراز فرمانبرداری کرده و در مواقع بحرانی همچون نبردهای نظامی و سیاسی ایران با عثمانی و انگلستان، دفاع از ایرانی بودن این سرزمین را به اثبات رسانده بود.2 او در جریان تجاوز نظامی انگلستان به جنوب ایران در سال 1273 قمری، نقش مهمی در دفاع از مرزهای ایران ایفا کرده و همراه با طایفه بنیکعب از خاک میهنش پاسداری کرد. شیخ جابرخان در سال 1298 قمری پس از سی سال حکمرانی درگذشت. وی مورد اعتماد ویژه ناصرالدینشاه قرار داشت و از جانب وی به درجه سرتیپ اولی منصوب شده بود. پس از مرگ شیخ جابرخان، فرزندش شیخ مزعل خان به حکومت خرمشهر منصوب شد. او نیز خدمتگزار باوفای دولت ایران و مطیع کامل دولت مرکزی بود. لرد کرزن درباره مناسبات دولت مرکزی با شیخ مزعلخان میگوید: «در حال حاضر روابط شیخمزعلخان و دولت ایران به وجه بارزی عادی و قرین همآهنگی است».
در سال 1315 قمری، شیخ خزعل، برادر مزعل، با توطئهای وی را کشت و خود به جای او نشست. شیخخزعل نیز کاملاً به دربار تهران ابراز اطاعت کرده و با دولت همکاری میکرد. اما در هنگام ایجاد اداره گمرکات در اهواز و خرمشهر شیخخزعل نافرمانی کرد و مقاومت زیادی نشان داد. در این زمان دولت انگلیس نیز که با خزعل مناسبات دوستانه و نزدیکی برقرار کرده بود، به پشتیبانی خزعل برخاست. اما دولت ایران بر اراده خود در تشکیل گمرکات پافشاری داشت و تأکید میکرد، ایران کشوری مستقل است و خرمشهر در قلمرو ایران قرار دارد،5 پس نظام گمرکی ایران باید در آنجا نیز ایجاد گردد. دولت ایران پشتیبانی انگلیسها از خزعل را رد کرده و به آنها گوشزد میکرد، ارادة شاه (مظفرالدینشاه) این است که به شرایط مزبور در خوزستان پایان دهد و اگر خزعل، حضور گمرکات ایران در خرمشهر را نپذیرد، دولت ایران وادار خواهد شد تا ناوچه توپداری به آن بندر گسیل دارد. دولت ایران در این زمان بر حاکمیت بیچون و چرا و به دور از قید و شرط خویش بر خرمشهر تأکید داشت و خزعل را در صورت هرگونه طغیان نسبت به این حاکمیت به برخورد نظامی تهدید میکرد. در سال 1320 قمری بنا به ابتکار میرزاعلیاصغرخان امینالسلطان (اتابک اعظم)، که پیشتر نیز سابقه برچیدن بساط تجزیهطلبان لنگه را داشت، شاهزاده سالارالدوله فرزند مظفرالدینشاه درصدد لشکرکشی به خوزستان برآمد. خبر لشکرکشی سالارالدوله، موجب نرمش خزعل شد و او دست از مقاومت در برابر ایجاد گمرکات دولتی برداشته و تسلیم دولت مرکزی گردید؛ اگر چه امتیازاتی نیزگرفت.
شیخ خزعل سه ویژگی بارز داشت: پیوند هر چه بیشتر با انگلیسها؛ افزایش قدرت و ثروت؛ و طفره از پرداخت مالیات به دولت مرکزی.7 بحرانهای جاری در ایران همچون انقلاب مشروطیت و آثار زیانبار جنگ اول جهانی مانع از پرداختن دولت مرکزی به امور شیخ خزعل گردید و وی نیز با توجه به خلأ پیش آمده به اهداف خود به راحتی دست یافت. با پایان جنگ اول جهانی و احساس ضرورت ایجاد دولت مرکزی قدرتمند در ایران، که موردنظر همگی نخبگان سیاسی ایران از سیدحسن مدرس تا تیمورتاش بود. به طور طبیعی حکومت طغیانگر و نافرمان خزعل تهدید میشد. اما خزعل بدون توجه به این موضوع، صرفاً در اندیشه گریز از پرداخت مالیات بود.
در سال 1301 خورشیدی دولت مرکزی ایران درصدد برچیدن قدرت شیخ خزعل برآمد. خزعل تلاش کرد با متحد شدن با خانهای بختیاری و جلب پشتیبانی انگلیسها مانع از اقدامی علیه خود گردد. اجرای تصمیم دولت ایران در برچیدن قدرت شیخخزعل تا تابستان و پائیز 1303 خورشیدی به تعویق افتاد. در تابستان 1303 رضاخان سردارسپه، که در آن هنگام با حمایت بیدریغ انگلیس به نخستوزیری نیز دست یافته و در حقیقت شخص اول ایران به شمار میرفت، برای تثبیت قدرت بر سختگیریهای خود علیه خزعل افزود و نهایتا او را سرکوب کرد.