تحقیق حاضر به تاریخچه روابط دو کشور ایران و آمریکا و تلقی نخبگان سیاسی هر دو دولت از این روابط پرداخته است. ایده اصلی مقاله این است که نخبگان ایرانی به دنبال نیروی سوم و جایگزین کردن آن برای توازن قوا میان قوای روس و انگلیس در ایران بودهاند و نخبگان آمریکایی هم در عین انگیزههای متفاوتی که برای این رابطه داشتهاند، بیش از هر چیز در پی کسب مقبولیت در عرصه سیاست بینالمللی و منطقهای در جنوب غرب آسیا بودهاند، تا از این طریق بتوانند اهداف امپریالیستی خود را محقق سازند. این مقاله ضمن مفروض گرفتن سیاست خارجی برای ایران، به تقاطعیابی آن با اصول سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه در مقطع زمانی قرن 19 تا پیش از جنگ جهانی دوم پرداخته است.