مقاله حاضر به بررسی سیاست و مواضع دولت ایالات متحده آمریکا در قبال انقلاب مشروطه ایران میپردازد. دولت آمریکا در قبال مشروطه، سیاست احتیاط و فراتر از آن بیاعتنایی و کوچکشماری را برگزید. مهمترین دلایل این رویکرد عبارتند از: 1. تداوم دکترین مونرو در سیاست خارجی ایالات متحده که به پرهیز از رو در رویی با کشورهای استعماری انگلستان و روسیه میانجامید، 2. هزینه بالای سیاسی و اقتصادی حضور فعالانه آن کشور در ایران، 2. فقدان شناخت بسنده از حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران. این درحالی است که در تمام سالهای قرن نوزدهم و نیز دهه نخست قرن بیستم که مقارن دوران مشروطه در ایران بود، علایق و خواستهای واقعیتر سیاسی و اقتصادی آن کشور، بهگونهای غیرمستقیم و در پوشش فعالیتهای به اصطلاح بشردوستانه فرهنگی، دینی و آموزشی- بهداشتی توسط گروههای میسیونری پیگیری میشد.