«جشن هنر شیراز» نام ارگانی بود که به منظور «تهیه و تدارک برنامههای فستیوالهای هنرهای نمایشی و موسیقی، برقراری رابطه و همکاری با سازمانهای هنری بینالمللی و تبادل برنامههای هنری و انجام سایر فعالیتهای هنری در کنار جشن هنر به مدت نامحدود و به ریاست فرح پهلوی1» در سال 1345 تأسیس شد. این تاریخیست که از اسناد بدست آمده و پیشینۀ شروع فعالیتهای سازمان را به سال 45 میرساند. در این سال فرح تصمیم میگیرد کمیسیون جشن هنر را در کا خ صاحبقرانیه برگزار کند: «جناب آقای علم وزیر محترم دربار شاهنشاهی. حسبالامر مبارک علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران کمیسیون جشن هنر در ساعت 5 بعدازظهر روز یکشنبه چهاردهم اسفند ماه 1345 در کاخ صاحبقرانیه در پیشگاه مبارکشان تشکیل خواهد شد. مقرر فرمودند مراتب را به اطلاع جنابعالی برسانم که در ساعت معین تشریففرما شوید. پیشکار علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران. فضلالله نبیل». جشن هنر به موجب اساسنامۀ آن میبایست در هر سال و به طور دائم برگزار میشد و هنر را در دو سطح ملی و جهانی به داوری میگذاشت: «نظر به توجه و علاقهمندی خاص علیاحضرت شهبانو فرح به گسترش هنر و بزرگداشت هنرهای اصیل ملی و به منظور بالا بردن سطح هنر در ایران و بزرگداشت هنر و هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجی در ایران و آشنایی هر چه بیشتر علاقهمندان و هنردوستان به نمودهای هنری جهان، سازمانی به نام سازمان جشن هنر شیراز به ریاست عالیه علیاحضرت شهبانو فرح تشکیل میگردد». اهداف سازمان بر روی کاغذ با آن چه که در عمل اتفاق افتاد، مغایرت داشت دلیل این امر در بیانی بسیار مختصر آن بود که جشن هنر در عمل نتوانست با مذهب و هنجارهای جامعه پیوند طبیعی خود را برقرار کند و کارکردی متناسب با ارزشهای فرهنگی و دینی جامعه داشته باشد. به طوری که در نتیجۀ اعتراضات مردمی از برگزاری در سالهای بعدی بازماند. یکی از مصادیق این امر نمایش خوک ـ بچه ـ آتش بود که با اعتراضهای شدید روحانیون و مردم مواجه شد. نمایشی که حتی به گفتۀ سفیر وقت انگلستان، غربیان نیز اجرای آن را در مجامع خود نمیپذیرفتند. «آنتونی پارسونز» در «غرور و سقوط»ش دربارۀ این نمایش و اجرای آن گفته است:
جشن هنر سال 1356 شیراز از نظر کثرت صحنههای اهانت آمیز به ارزشهای اخلاقی ایرانیان از جشنهای پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال یک شاهد عینی صحنههایی از نمایشی را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً میخواستند برنامۀ خود را کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند. صحنۀ نمایش نیمی از داخل مغازه و نیمی در پیادهرو مقابل آن بود. یکی از صحنههایی که در پیاده رو اجرا میشد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیلۀ یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیلۀ مرد متجاوز چاک داده میشد در مقابل چشم همه صورت میگرفت. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض علیه این نمایش برخاست، و به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر موضوع را با شاه درمیان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایش به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا میشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم بدر نمیبردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.