قسمت های اول تا سوم یادداشتهای حسین میرممتاز در کتاب دوم مطالعات سیاسی و شماره های ۵ و ۶ فصلنامه مطالعات تاریخی به چاپ رسیده است. اینک قسمت چهارم خاطرات تقدیم علاقه مندان تاریخ معاصر میگردد.
حسین میرممتاز نماینده مشهد در دوره ششم مجلس شورای ملی است. او به این خاطر زندگی و علایق ملکی خود را در خراسان ترک کرده و در تهران اقامت گزیده است. دوره دو ساله مجلس ششم در ۲۲ مرداد ۱۳۰۷ به پایان میرسد و میرممتاز به مجلس هفتم راه نمی یابد. میرممتاز به مشهد بازنمی گردد. او در تهران می ماند تا سرنوشتش تعیین شود. امید راهیابی به مجلس هشتم دارد. از همشهریان و دوستان متنفذ خود که همه از اطرافیان تیمورتاش اند، یاری می جوید. ولی او مطبوع طبقه حاکمه جدیدی که اکنون - در دوران صعود رضاشاه به دیکتاتوری - در حال شکل گیری است، نیست. عبدالله یاسایی - کارچاق کن تیمورتاش و مرد قدرتمند مجلس هفتم - به او می گوید: «شما به درد وکالت این دوره نمی خورید، هر وقت مشیرالدوله روی کار آمد، شما باید وکیل بشوید زیرا از تیپ او هستید.» میرممتاز به خود می گوید: «عجب وضعیتی است. هر کس متین و سنگین و درست باشد، باید امروزه کنار باشد.» میرممتاز در آزمون نمایندگی مجلس ششم - که می توانست راهگشای او به سوی قله های مقام و ثروت باشد - موفق نبوده است. معهذا او نومید نیست. تلاش میکند و بالاخره، احتمالاً، با یاری دوست نزدیکش، شاهزاده شیخ الرئیس افسر، حکم حکومت چهارمحال و بختیاری را می گیرد.
میرممتاز، به سان بسیاری از فرهیختگان زمان خود، این عادت پسندیده را داشت که وقایع یومیه را در دفترچه ای، بی کم و کاست، می نگاشت. و از آنجا که هنوز نشر خاطرات مرسوم نبود، این نوشته نه به نیت ارائه به «اغیار» که تنها به خاطر ثبت یادمان خود بود و لذا فارغ از شائبه ها و ملاحظه کاریهای معمول. میرممتاز تا اواخر سال ۱۳۰۹ در تهران اقامت داشت و با محافلی از نخبگان تازه رستة سلطنت پهلوی - که بیشتر نمایندگان مجلس بودند - دمخور بود. از آغاز سال ۱۳۱۰ به حکومت چهارمحال و بختیاری رفت، از ۱۳۱۳ تا اوایل ۱۳۱۵ حاکم لارستان بود، سپس در شهر شیراز اقامت گزید و با دختر بنانالملک شیرازی وصلت کرد؛ که سرنگرفته به متارکه انجامید. در این مقطع، میرممتاز حاکم پیشین لار به اتهام سوءاستفاده یا اختلاس به شیراز آمده و در این شهر به سر می برد و تلاش میکند سِمت تازهای به او برسد. تلاش و انتظار کُشنده او برای احراز مقام تازه از لابهلای یادداشتها معلوم است.
در اواخر یادداشت متوجه میشویم که او را برای حکومت فیروزآباد نامزد کردهاند. تلاش میکند با حداکثر رتبه و حقوق راهی آنجا شود. او سپس، از اواخر ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰، حاکم (بخشدار) فیروزآباد فارس بود. طی این دوران، میرممتاز هر گاه دل و دماغی داشته وقایع یومیه را به رشته تحریر درآورده است. مجموعه این یادداشتها، هر چند ناقص و نامنظم، تصویر زنده و گویایی از گذران زندگی در دوران سلطنت رضاشاه به دست می دهد که از ابعاد گوناگون واجد اهمیت است.
این یادداشتها قالبی شخصی دارد. از این جهت می توان نسبت به آن بیاعتنا بود. اما در جزئیات امر تاریخ اجتماعی آن زمان را بازگو می کند؛ به ویژه فرهنگ حاکم بر دولتمردان آن روز را به خوبی بیان می نماید. منش، رفتار، معیشت و در نهایت فاصله ای که بین آنان و جامعه وجود دارد نشان میدهد