ماهیت مرجعیت به دلیل تمرکز روی عقاید مذهبی، آن هم مذهبی که خارج از چارچوب نژادی و قومی است، آن را تبدیل به یک امر فراملی می کند. این یک اصل اساسی در مرجعیت مذهبی است و اختصاص به تشیع هم ندارد. شاهد این امر وضعیت گذشته و حال مرجعیت شیعه است که گاه یک ایرانی مانند مرحوم خویی و گاه یک عرب مانند مرحوم حکیم توانسته ا ند در میان عرب و حجم نفوذ چشمگیر داشته باشند. با این حال، میت وان این فرض را هم در نظر داشت که مسایل قومی میت وانسته است بر خاستگاه مراجع نیز تأثیرگذار باشد. نکته ای که درباره مرجعیت اهمیت دارد، آن است که از زمان مطرح شدن ایران به عنوان تنها دولت مقتدر شیعه در پنج قرن اخیر، به طور طبیعی، مرجعیت ارتباط مستحکمی با این کشور داشته، طبعاً می توانسته رنگ ایرانی داشته باشد. با این حال، به دلیل قدرت تشیع در عراق، حتی در همین دوره هم، کاملاً این رنگ دینی نبوده است. جالب است که در این اواخر از میان شیعیان پاکستان، هند و سوریه هم مراجعی پدید آمده ا ند و این به رغم اندکی شمار شیعیان در آن کشورهاست. معمولاً به خطا تصور می شود که مرجعیت شیعه در تمام ادوار تاریخ در انحصار ایرانیان بوده است. این تصور با وجود نمونه های آشکاری که از مراجع شیعه در مراکز علمی تشیع در عتبات و ایران می شناسیم، سازگار نیست و باید اصلاح شود.