در سند نخست که مربوط به بازجویی سازمان چریکهای فدایی خلق از مسعود بطحایی است. مسعود بطحایی شرح مبسوطی از چگونگی گرفتار شدنش را در دام ساواک ارائه می دهد. دراین سند او تلاش می کند هدف خود را در باره فریب دادن ساواک توجیه کند. اما درعمل وقتی ماجرای بیش از چهار سال همکاری با ساواک را توضیح می دهد ، متوجه می شویم که در عمل چگونه در جدال با شکنجه گران ساواک ، عضدی ، رسولی ، حسینی و آرش مجبور به دادن اطلاعتی درباره افرادی شده است که به هر دلیل تصورمی کرده است دادن اطلاعات راست و دروغ در باره آنها به ماموران ساواک ، مشکلی ایجاد نمی کند. بطحایی در دست نوشته های خود اعتراف می کند که قصد بازی دادن ساواک را برای آنکه بتواند از زندان خارج شود و احیانا به خارج کشور برود، داشته است. اما متقابلا ساواک نیز می کوشیده است از اعتمادی که اعضای سازمان به او داشته اند سوءاستفاده کرده و در نهایت اعضایی را که قصد تماس باسازمان چریکهای فدایی خلق را داشتند ازطریق بطحایی برسرقرارهای تعیین شده درعمل به ساواک وصل کند. دراین سند اطلاعات مهمی در باره چگونگی برنامه ریزی ساواک برای کشتن 9 زندانی به بهانه فرار از زندان اوین از نگاه بطحایی ارائه می شود. همچنین او نقش خودرا در مشورت دادن به ساواک در باره طرح های اجرایی ساواک در زندان ها برای نفوذ بین زندانیان دراختیارمخاطبان قرارمی دهد. در این میان حتی مقداردستمزدی که ساواک به حساب بطحایی بصورت ماهانه واریزمی کرده است، با ذکرجزئیات به اطلاع مخاطبان میرسد. این سند درواقع نقش فردی را افشا می کند که بین بیم ها و امید های خودساخته گرفتار می شود و درنهایت از مرگ حتمی با وساطت حزب توده می گریزد.