بهرغم دیدگاههای مختلفی که در تاریخ معاصر درباره حکومت پهلوی اول وجود دارد، کمتر اختلافنظری درباره ماهیت استبدادی و خودکامه این حکومتِ برآمده از کودتای سوم اسفند 1299 وجود دارد. این ویژگی سیاست در دوره پهلوی اول را برخی از مورخان و جامعهشناسان در قالب نظریه تبدیل «دولت مطلقه» به «نظام سطانی» در دوره پهلوی اول تئوریزه کردهاند. برخی هم این ویژگیها را عنصر ذاتی پهلوی اول میدانند که در سالهای اولیه پنهان مانده بود. در هر صورت، نقش امرای ارتش که تثبیت و تحکیم قدرت رضاشاه مرهون فعالیت آنها بود را نمیتوان در تشدید خودکامگی و تباهی سیاسی پهلوی اول نادیده گرفت؛ امرایی که وجه اشتراک آنها عضویت در نیروی قزاق بود. در واقع ماهیت و روند تحولات حکومت پهلوی اول، متأثر از غلبه الیت نظامی و شکلگیری طبقه نظامی حامی پهلوی بود که در تعامل با دیگر طبقات بالای جامعه تحولات این دوران را رقم زدند. این پژوهش با انتخاب مطالعه در سطح خرد، به بررسی نقش محمدحسین آیرم در تأسیس، تثبیت، تحکیم و تشدید حکومت خودکامه پهلوی اول پرداخته است.