در جهان امروز یکی از مهیجترین تلاشها برای مدرنیزاسیون در میان ملل کمتر-توسعهیافته را میتوان در ایران شاهد بود. این روند بهدنبال یک کودتای خونین یا واژگونی نظم اجتماعی آغاز نشده بلکه کوششی است از سوی یک نظام سیاسی و اجتماعی کهن برای سازگاریِ خود و نهادهایش با نیازهای نوین. قدرت در ایران همانند سابق همچنان در اختیار بخش کوچکی از جامعه که از پول، جایگاه و نفوذ سیاسی بهره میبرَد، قرار دارد. در صدرِ این فهرست شاه وجود دارد و در ادامه به ترتیب خاندان سلطنتی، درباریان، سیاستمداران، تجار بانفوذ، کارآفرینان و اساتید قرار میگیرند. هماکنون طبقهی جدیدی از روشنفکرانِ متخصصِ دیوانسالار در حال ظهور است؛ اگر این گروه توسط طبقهی نخبه جذب نشود، ممکن است به طور روزافزون نقش مهم و مستقلی برای خود پیدا کند. در طبقهی نخبه افراد متخصص و دانشآموختهای وجود دارند که در حال حاضر نقش واقعاً مخربی دارند و برخی از آنها حتی از خانوادههای حکومتی هستند. ایشان از همکاری با نخبگان حاکم اِبا میورزند و با روحانیون که نیرویشان در احساسات تودههای ایرانی نهفته و با حکومت شاه اساساً مخالف هستند، سر ناسازگاری دارند. توجه: این گزارش توسط دفتر اطلاعات جاری تهیه شده و در سازمان سیا تنظیم گشته است.