میرزا باقر علیان نژاد
تاریخ مطبوعات ایران در تناسب با تاریخ سیاسی و سپس تاریخ فرهنگی کشور، قابل ارزیابی اسـت. چه بسا این تناسب در دوره پهلوی روشنتر از دیگر ادوار باشد؛ چرا که فراز و فرود امـور سیاسی، چه دوره رضا شـاه و چـه در زمان سلطنت پسرش، و متعاقب آن دگرگونیهای فرهنگی، به نحوی چشمگیر بود که نخستین امواج آن به صفحات جراید میرسید و سپس دیگر صحنههای جامعه را در برمیگرفت. وابستگی سیاسی، رشد و فراگیر شدن اختناق و سانسور از یک طـرف و رشد نایافتگی و کمتجربگی جامعه مطبوعات از سوی دیگر، بویژه در زمان پهلوی دوم، مطبوعات را تبدیل به فرمایشیترین بخش فرهنگی کشور سازمانیافته احزاب دولتی. در چنین فضایی، چرخ مطبوعات، توانی جز کشیدن ارابه نظام شاهنشاهی را نـداشت و بـه همین جهت پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تحکیم پایههای دیکتاتوری محمد رضا پهلوی، آفتاب مطبوعات تا 25 سال بعد، در غروبی تحمیلی فرو خفت و ادبیاتی که از روشنایی حقیقت به دور بود، زبان جراید کشور گردید. در چـنین فـضایی، تبلیغ از آنچه که به «اصلاحات» مشهور شد و بعدها «انقلاب شاه و ملت» لقب گرفت، آغاز گردید. سیاستهای امریکا برای ملحق کردن ایران به جهان سرمایهداری و تبدیل آن به یکی از بلوکهای دنـیای غـرب-چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر اقتصادی-ایجاد بازار مصرف، حضور بنگاههای اقتصادی در ایران، تأمین امنیت برای صدور انرژی از خلیج فارس و بالاخره پشتیبانی از دولت اسرائیل، واقعیتهایی بودند که مطبوعات وقت بـه نـام دگـرگون کردن ایران، عبوز از سنت و رسـیدن بـه مـدرنیسم (دروازههای تمدن) و بالاخره پیشرفت و آبادانی معرفی کردند و به همین نسبت، مخالفان را مخالف تمدن، مرتجع، عقب مانده و دشمن اصلاحات نامیدند. با نـگاهی گـذرا بـه مطبوعات ایران در اوایل دهه چهل، بویژه پس از درگذشت آیـت اللّه سـید محمد حسین طباطبایی بروجردی، در مییابیم که در رفتاری مشابه و هماهنگ به تبلیغ برنامههای محمد رضا پهلوی در نوسازی (!) کشور پرداختند و زمـانی کـه صـدای مخالفان و پیشگام آنان امام خمینی در نقد و سپس افشای پشت پردهـ این طرحها بلند شد، مواضع رسمی حکومت را که همانا تحقیر و سرکوب معنوی این گروه بود، منعکس کردند. نـکته دیـگر آنـکه شخصیت سیاسی اصحاب مطبوعات در ماهیت موضعگیری جراید بسیار مؤثر بود. بـیشتر آنـان وابسته به سیاست رسمی و رشدیافته حمایت حکومت بودند. برای نمونه عباس مسعودی، مدیر روزنامه اطلاعات از سـناتورهای انـتصابی مـحمد رضا پهلوی در مجلس سنا بود. مصطفی مصباحزاده مدیر روزنامه کیهان-که جـایگزین عـبد الرحـمن فرامرزی از گردانندگان اداره سانسور وزارت فرهنگ شده بود-غیراز نمایندگی مجلس شورای ملی در دورههای 15، 16، 17 و 21، و سـناتوری دورهـ هـفتم مجلس سنا، از اعضای شبکه جاسوسی بدامن بود. و یا عبد اللّه و الا مدیر وقت تهران مصور، روابـط نـزدیکی با دربار و ساواک داشت. علی بهزادی مدیر مجله سپید و سیاه که اخبار مـربوط بـه خـاندان سلطنتی را با تفصیل و توصیف بسیار نقل میکرد، عضو لژهای فراماسونری خیام، کوروش، نور، آسـیا و رازی بـود. او به نشان تاج اهدایی از طرف شاه میبالید و با امیر عباس هویدا دوستی تـنگاتنگی داشـت. عـلی اصغر امیرانی صاحب امتیار مجله خواندنیها، برای ماندگاری خود و جریدهاش از دادن هر امتیازی به حکومت ابـا نـداشت و خوردن نان به نرخ روز را عیب نمیپنداشت. تلون مطبوعاتی او موجب شد که نـشانهای هـمایون، تـاجگذاری و اصلاحات ارضی بگیرد و مخالفخوانیهای ظاهری او تأثیری در توجه مثبت حکومت به او نداشت. همکاری او با اسرائیل و سـاواک از سـیاهترین نـقاط پرونده سیاسیاش به شمار میرود. این مقاله گزارشی است از انعکاس واقعه 15 خـرداد در آیـینه مطبوعات؛ مطبوعاتی که پیش از آن از زیر تیغ دولت اسد اللّه علم گذشته و بیش از 50 جریده به تعطیلی کشانده شـده بـود.
تهران، خیابان شهید دستگردی (ظفر)، نبش گوی آبادی، پلاک 75 تلفن 26705079 - 26705089
© کلیه ی حقوق مادی و معنوی متعلق به موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی می باشد.