در تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر جامعه و کشور، نقش کانونهای فرهنگی و سیاسی پیشرو، بسیار بارز و چشمگیر بوده است. گاهی بعضی از این کانونها، تشکلها و انجمنها، صرفاً سیاسی و حتی فرهنگی بوده، گاهی صبغة فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی داشته است. یکی از این کانونها، «جامعة تعلیمات اسلامی» است که به نظر از دسته سوم محسوب می شود. بنیانگذار آن، «شیخ عباسعلی اسلامی سبزواری»، اصلاح و ایجاد فرهنگ سالم را، زیربنای تحولات دیگر می دانست. خاستگاه این نظریه، به مسافرتهای پی درپی وی و آشنایی او با فرهنگها و ملل دیگر است؛ و اصولاً زمانی این فعالیتها به طور چشمگیری خود را نشان داد که فضای باز فرهنگی سیاسی بعد از سقوط رضاشاه و جنگ جهانی دوم، بستری مناسب مهیا کرد که یکی از نتایج آن، تأسیس جامعة تعلیمات اسلامی بود. این گفتار می کوشد با مروری بر زندگی علمی سیاسی شیخ عباسعلی اسلامی و نحوة تشکیل جامعة تعلیمات اسلامی، به سئوالاتی همچون: چه طیفی بیشترین نقش را در پایه گذاری جامعه داشت؟ هزینه های مالی آن از کجا تأمین می شد؟ برنامه های آموزشی جامعه و واکنش رژیم پهلوی در مقابل آن چگونه بوده است؟ و در نهایت فعالیتهای جامعه تا چه اندازه ای بود و آیا در ایجاد یک الگوی آموزشی اسلامی موفق بوده یا نه؟ پاسخ داده شود و به یکی از شعبه های آن در شهرستانها به عنوان مصداق پرداخته، در پی آن، اسناد منتشر نشده ای عرضه گردد. لازم است از مدیر محترم جامعة تعلیمات اسلامی مرکز تهران و آقای سیدصادق حجازی، مدیر مجتمع آموزشی علمی اسلامی همدان، به خاطر همکاری و در اختیار گذاشتن این اسناد، کمال امتنان به عمل آید.