تکوین وهابیت، معلول چند تحول تاریخی و بازماندن آموزههایی تقریباً ثابت تا به امروز است. وهابیت از نظر تاریخی نگاهی بسیط به عقل داشته و با توقف در ظواهر آیات و روایات و اصرار بر تفسیر خویش، مخالف را با جدل محکوم کرده و سایران را با همین روش و نیز با برانگیختن عواطف به پذیرش محض تفاسیر ظاهرگرایانه دعوت میکند. تفسیر ظاهرگرایانه وهابیت، صرفاً تفسیر متن مکتوب نیست، بلکه تفسیر از هستی را نیز شامل میشود و بدین ترتیب هر نوع ارتباط بین انسان و عالم غیب و به ویژه در قالب مفهوم ولایت به حداقل میرسد. علت اصلی عداوت وهابیت با تشیع، تصوف و فلسفه به همین موضوع بازمیگردد. بسط وهابیت از یک مذهب حنبلی به یک گفتمان فرافقهی ظاهرگرا در سه شاخه سنتی، جهادی و میانهرو، زمینه توفیقات عملی این گرایش را افزایش داده است. در ایران، بسیاری از زمینههای توفیق وهابیت، ناظر به گسترش مدرنیزاسیون است. تاریخ تجدد ایران، به رهبری روشنفکران، سرشار از شعارها و دیدگاههای سطحی از عقل و نفی عالم معنا به بهانه مبارزه با خرافات است. این شباهتها، هم در روشنفکران مذهبی و هم در مذهبیهای مدرنیست جدی میشود و زمینهای مغتنم برای وهابیها فراهم میآورد تا گسترش دیدگاههای خود را پی بگیرند. قرابتهای مبنایی بین روشنفکران ایرانی و وهابیان، میتواند زمینه توسعه و رشد بیشتر گفتمان وهابیت و ظاهرگرایی را در ایران حتی در مناطقی که قبلاً فاقد زمینه حضور وهابیت بود - فراهم آورد.